مدح و مرثیۀ امیر المؤمنین حضرت علی علیهالسلام
برای طوف نجف واژهها قـطار شدند به یمن مدح علی، جمله رستگار شدند حـدیث مـنـزلـت بـوتـراب را گـفـتـنـد به سوی خانه خـورشید رهسپار شدند به صفحه صفحه نهج البلاغه بوسه زدند شدند دُرّ نجـف، جـملهای قصار شدند زلال میگـذرد خـطـبۀ تـطـنـجـیـهاش سـرودۀ لب مـیـثـم به روی دار شـدند چه عـاشـقـانه میان حـریر سبـز غزل برای هـدیه به حـوریـهاش نـثار شدند رجز شدند و زره پوش یا علی گـفتند بـرادر دم یـاهـوی ذوالـفــقــار شـدنـد برای سـجـده به او قـبله بیقـرار شود بهشت حجرهای از روضۀ منوّر اوست سریر عرش خـدا بارگاه دیگر اوست سلوک نوری خورشید در مدار علیاست غـبـار راهِ قـدمهـای ذرهپـرور اوست به وصلـههای عـبـایش دخـیل میبندد فلک که خادم حلقه به گوش قنبر اوست نسیم صبح نجف که جهان به او زنده است شـمیـم روح فـزای تن مـعـطر اوست همان کسی که پیمبر به آیه آیه خویش به افـتخار بگـوید عـلی بـرادر اوست کسی که صورت ملکـیۀ خداوند است ملـیکـۀ هـمه کـائـنـات هـمـسر اوست تـرّنـم لب سـاقی است دم به دم زهـرا رواق قلب عـلی بارگـاه کـوثر اوست علی همان که به اشراق عرش تابیده است علی که آیۀ قهر است برق شمشیرش علی که سورۀ حشر است صور تکبیرش دل تمـامی ما قـلعـهای که او بیجنگ به غـمزۀ نگهی کرده است تسخیرش علی که آیۀ نور است خط به خط وصفش عـلی که نقـطه با بوده است تفـسیرش علی که نسخۀ لاهوت نام دیگر اوست منـزّه است از آن که کـنـیم تـعـبـیرش هـمـان که آیـنـهها میشوند دلـتـنگـش میان قـاب دل فـاطمه است تصویرش چه کـرده از دل فـولاد تـاک میروید وجود آهن بیجان شده نـمک گـیرش علی علی غـزل دانههای تسبیح است شـبـیـه ذات خــدا آفــریـده شـد ذاتـش عـروج کـرده نـبـی تا کـند مـلاقـاتـش میان خـلـق خـدا آن کـسی پـیـمـبر شد که بـوده نـاد عـلـی نـغـمـۀ مـنـاجـاتش کسی که هم سخـنش بود، شد کـلیم الله کسی که بود نجف سرزمین میـقـاتش خراب کوثر او سلـسـبـیل و تسنـیـماند فـرشـتهها همه مخـمور در خـراباتش تـبـسـمـش غـزل آفـریـنـش نـور است علیست نور خدا، فاطمه است مشکاتش نزول وحی خدا رشحهای ز نور علیست که مـدح کـرده عـلـی را تـمـام آیـاتش شده است مرکب طفلی یتـیم در بازی کسی که میگذرد فوق عرش اوقاتش شـنـاسـنـامـۀ او روح قل هـو الله است می طهور ضریحش شده به جان جاری عـلـی عـلـی شده در بـاده اذان جاری دلـیـل مـسـتی ما از حلالـزادگی است علی علی شده در شیر مادران جاری نـجـات بـخـش تــمـامی انـبـیـا او بـود شبیه کشتی نوح است در زمان جاری هــمـیـشـه نــغــمــه یـا لا الـه الا هــو کـنار نـام عـلی بوده بر زبـان جـاری خروش کرده دم لافـتای روح الامیـن شده است در نفس هفت آسمان جاری همیشه عطر علی جاری است در تاریخ زلال فضل علی هست همچنان جاری حدیث غـربت او را یتـیـمها خـوانـدند شده است در غزل مادری جوان جاری طناب در وسط کوچه شرمسارش کرد |